«مادری از مضایا»، دلسوزی یا سوءاستفاده ابزاری از ناآرامیهای جنوب غرب آسیا؟
مارول با درج خبری در سایت خود، به معرفی کمیک استریپ مادری از مضایا پرداخته است. این اثر که به صورت مجازی منتشر شده، در سایر پایگاههای خبری مانند گاردین (انگلیس) و هاآرتص (رژیم اشغالگر)، نیز معرفی شده است. در متن این خبرها اینطور آمده که مضایا، یکی از شهرهای سوریه، در محاصرهی نیروهای بشار اسد قرار دارد و این محاصره به شکل ظالمانهای توصیف شده است. نویسندهی کمیک مادری از مضایا میگوید: اهمیت این زندگینامه در آن است که به دلیل محاصرهی نظامیان، خبرگزاریها امکان دسترسی مستقیم به درون شهر را نداشتهاند اما با این حال خودش توانسته است به خاطرات یکی از زنان ساکن این شهر دست یابد.
مضایا شهری است در چهل کیلومتری شمال غربی دمشق که سابقاً منطقهای خوش آب و هوا بوده است. این منطقه ابتدا به تصرف گروههای تروریستی درمیآید و با محاصرهی ارتش برای تسلیم تروریستها، عرصه بر مردم تنگتر میشود. در ماههای اخیر روند برتری ارتش و نیروهای مردمی در عراق و سوریه در رسانههای غربی به شکل نگرانیهای حقوق بشری برای مردم این دو کشور ترسیم شده است؛ تا جایی که محاصرهی حلب، مضایا، الفوعه و… به عنوان فجایع انسانی که دولت سوریه بر مردم خود تحمیل کرده روایت میشود. سوال اینجاست که اگر محرومیت از حقوق ابتدایی انسانها مانند امنیت، آب و غذا و محل سکونت سالم نوعی نقض حقوق بشر محسوب میشود چرا نقش داعش و حامیان آن در حملات تروریستی و انتحاری به حاشیه رانده شده و بدمن اصلی این ماجرا دولت و ارتش قانونی یک کشور است؟
نکتهی جالب در مورد این داستان این است که جنگی که با حمایت خارجی و واردات سازمانیافتهی شورشیها چندین سال تداوم یافته، به عنوان ایدهی تولید یک داستان مهیج مورد استفادهی کمپانیهای سرگرمی ساز غربی قرار میگیرد! این یک گزارش خبری برای تنبه و تنویر افکار عمومی جهان یا طلب استمداد از کلاه سفیدهای سازمان ملل نیست؛ بلکه افشای سوءاستفادهی بیشرمانهای است از درد و رنج مردم ستمدیدهای که خاطرات، افکار و دغدغههایشان برای سیرکردن کودکان یا حفظ جان خانواده به تولید محصولات سرگرمکننده و مفرح برای مردمی دیگر میانجامد.
با احترام به تمامی خبرنگاران و عوامل رسانههایی که اخبار جنگها و ناآرامیهای دنیای امروز را، برای اطلاعرسانی به مردم و سیاستمداران، صادقانه منعکس میکنند باید گفت چنین تعبیراتی دربارهی دولت قانونی یک کشور درگیر جنگ، زمانی اعتبار خواهد داشت که نیروها و تجهیزات نظامی خارجی در حال حمایت اطلاعاتی و عملیاتی شورشیان و دمیدن در آتش جنگ در آن کشور نباشند. متن خبر منتشر شده در پایگاههای خبریای مانند گاردین و هاآرتص به شرح زیر است:
شبکهی اِی بی سی نیوز و مارول – که هر دو متعلق به شرکت دیزنی هستند – اخیراً داستان کاملاً جدیدی با ادبیات خاص خود در قالب پینمای دیجیتال نوشته و مستند مصوّری[۱] برای جان بخشیدن به داستان تولید کردهاند. مادری از مضایا یک کمیک جدید مجازی است که وقایع دردناک تقلای خانوادهای را برای ادامهی حیات در یک شهر محصور روایت میکند. داستان قهرمانانهی مادری از مضایا قصهای خارقالعاده از شجاعت و انعطاف است که موقعیتی باورنکردنی و دشوار را به فرصتی برای رساندن صدای مردمش به دیگران تبدیل میکند. شبکهی ای بی سی و مارول موفق شدند تعدادی از نسخههای چاپی مادری از مضایا را در کامیککان نیویورک امسال ارائه کنند.
بیش از یک سال است شهر مضایا در سوریه توسط حکومت اسد و همپیمانانش محاصره شده و در یک خلأ واقعی قرار گرفته است. خبرنگاران امکان ورود و ساکنین امکان خروج از شهر را ندارند و فقط گاهی کمکهای بشردوستانه به تعداد کمی از بازماندگان شهر –که هزاران نفر تخمین زده شدهاند- میرسد.
در ماه ژانویهی سال ۲۰۱۶ (دیماه ۱۳۹۴) در شرایطی که دوربینها اجازهی ورود به شهر را نداشتند، عوامل شبکهی ای بی سی، با کمک همکاران خود در سوریه، زنی با پنج فرزند را یافتند که حاضر شده بود وقایع ناگوار موجود را از طریق گفتگوی تلفنی یا نامه و در قالب گزارشهای هفتگی برای آنها روایت و ارسال کند. هویت این خانواده برای حفظ امنیت آنها مخفی نگه داشته شده و در تمامی گزارشها از مادر خانواده با عنوان مادری از مضایا یاد میشود.
از جولای ۲۰۱۵ (تیر ۹۴) شهر مضایا شبیه یک زندان بدون سقف شده بود. این خانواده به مدت ۱۴ ماه برای زندهماندن مبارزه کردند چرا که تا حد مرگ متحمل گرسنگی شده بودند. در ماه ژانویه، انتشار تصاویری از کودکان لاغر و بدنهای رنجور مردم شهر باعث جرقهی خشمی بینالمللی شد. از هنگام شروع محاصره تا این زمان، دهها تن تا سر حد مرگ گرسنگی کشیدهاند.
عوامل این شبکهها دست روی اتفاقاتی از زندگی مادری از مضایا را میگذاشتند که وی را به خشم و نومیدی سوق داده بودند. مثلاً اینکه مجبور شده بود با شکستن اثاثیهی خانه آتش روشن کند و یا برای تهیهی غذا برگهای درختان را در آب بپزد. ای بی سی در ماه ژانویه شروع به چاپ گزارشهای این زن کرد و فردی به نام ممتاز که اصالتاً عرب زبان بود به عنوان مترجم و رابط میان مادر و ای بی سی عمل میکرد.
اولین پستی که از مادری از مضایا منتشر شد توضیح میداد که این خانواده تنها یک وعده برنج و سوپ لوبیا برای خوردن دارند. مادر نوشته بود: «بدنهای ما دیگر به تغذیه عادت ندارد! فرزندانم گرسنهاند اما وقتی غذا میخورند، به دردهای شدید معده مبتلا میشوند چرا که مدت طولانی گرسنه بودهاند و بدنشان توان هضم و جذب غذا را ندارد.»
دَن سیلور مدیر تولید دیجیتال شبکهی ای بی سی میگوید: «این مادر موافقت کرد با ای بی سی صحبت کند چون میخواست دیگران داستان او و همسایگانش را بدانند. البته تیم ما به دلیل نبودِ تصویر از داخل شهر مضایا، زمان قابل توجهی را صرف تصویرسازی کرد؛ اما باور داریم همکاران ما در مارول با مهارتی که در قصهگویی مهیج و خلاق دارند این داستان را به شکلی واقعاً بینظیر و گویا روایت میکنند.»
ای بی سی فیلمی با عنوان پشت صحنه با حضور اَکسل آلونسو سرتدوینگر مارول، مترجم و طراح منتشر کرده است. آلونسو که قبلاً خبرنگار بوده در فیلم اینطور میگوید: «ما رسانهایم و در پی روایت داستان. کتابهای کمیک مارول قابلیت پوشش دادن انواع سبکهای شناخته شده را دارد. بنابراین، با خودمان فکر کردیم که در کتابهای کمیکمان از ژورنالیسم نیز بهره ببریم.»
در این مصاحبه آلونسو، ممتاز و تالاجیک (طراح) استدلال میکنند که مادری از مضایا با الگوی قهرمانان مارول چندان تفاوتی ندارد. تالاجیک گفته است: «ابرقهرمانان با قدرت یا فیزیکشان تعریف نمیشوند. ابرقهرمانی خصیصهای درونی است! مادری از مضایا جزو این شخصیتهاست چون این قدرت را پیدا کرده که انسان بماند و سنگدل نشود.»
تالاجیک در یوگسلاوی سابق بزرگ شده و در زمان تجزیهی این کشور قدیمی در آنجا زندگی میکرد. آلونسو میگوید تالاجیک برای طراحی انتخاب شد زیرا «درجهای از واقعیت و باورپذیری به هر صفحه میداد چون خود بازماندهی جنگ بود» و طراح خود افزوده است که «به واسطهی این ارتباط، تلاش کرده است تا افسردگی ناشی از آن شرایط را تصویر کند؛ نه اینکه تصادفاً انفجارها و چنین چیزهایی را از خود بسازد».
تالاجیک اذعان میدارد در طراحی عمداً فاصلهی خود را از سوژهها حفظ کرده تا برداشت بیطرفانهای از وضعیت سوریه را منعکس کند. او میگوید: «من امیدوار بودم به مردم بفهمانم ما مردمانی هستیم که به واقعیتها اهمیت نمیدهیم. شاید خود این کار کسی را وادار کند تا به مسائل موجود توجه کند.»
ممتاز با یکی از خویشاوندان مادری از مضایا که ساکن شهر نبود و میتوانست کمیک را بخواند صحبت کرده است. این فرد به ممتاز گفته که این کتاب او را به گریه واداشته و با آن ارتباط برقرار کرده است. او گفته است که «فکر نمیکردم مردم واقعاً اهمیت بدهند!»
———————–
[۱] Graphical documentary
———————–
مطالب مرتبط:
One thought on “سوژهای سوری، طراحی یوگسلاویایی، مترجمی عرب و کمپانیای امریکایی!”