قرن بیستم آخرین ابداعات خود را که تعدادشان نیز بسیار زیاد است، گرد هم آورده و به دنیای جدیدی که میتوان آمریکا را مهد آن دانست وارد میکند. در آنجا همه چیز برای بارور ساختن این ابداعات مهیا است: سرمایهها، عملگرایی، فردگرایی و … همگی عناصر مناسبی هستند که هر چیز جدیدی را تحتالشعاع قرار دهند. رهایی از معضل بردگی، پیروزی سرخپوستان آمریکا، اشاعۀ شبکۀ عظیم راهآهن به سرزمینهای ناشناخته، زندگی گاوچرانها، مهاجرتهای دستهجمعی در داخل و به خارج از کشور، همگی بحرانهای روبهرشدی هستند که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر افسانۀ غنی و بدیع این قرن را میسازند. در جریان سیر تکاملی قرن، نوآوری و اسطورهشناسی به یکدیگر آمیخته و منشأ پیدایش پدیدههایی میشوند که در میان آنها سینمای خندهدار و پینماها اساساٌ آمریکایی هستند.
مخاطبین این دو پدیدۀ آمریکایی، نومهاجرانی هستند که اساساٌ مردمانی بیسواد، فقیر و عمیقاٌ متأثر از فرهنگ دنیای قدیم (اروپا، آسیا و آفریقا) هستند. با پیدایش ماشین چاپ و تکنیک «طراحی متحرک»، شکل کمدی جدیدی در هنر شکل میگیرد که در حقیقت دمونولوژی (یا همان مطالعه بر روی شیاطین) اروپایی را از سرگرفته و نقش آن را ایفا می کند. این ارتباط بصری با مخاطبانی که زبان انگلیسی نمیدانند، تنها از طریق ترسیم تصاویری خشن و ابتدایی از محیطها، حوادث و قهرمانهای داستانیگونه برقرار گشته و با ایجاد جوی خندهآور و ملودرام سعی در ایجاد نشاط و رفع کسالت بینندۀ خود دارد. پرتاب شیرینیهای کرمدار به صورت یکدیگر، سقوطهای فوقالعاده، تعقیب و گریزها و دیگر کارهای خندهآور صحنههایی هستند که اصولاٌ در پینماها و فیلمهای سینمایی دیده میشوند. مدتها طول میکشد تا مسیر پینما و سینما از هم جدا شود. ویژگیهایی چون پویایی، نشاط، نوآوری، شیوههای نمایشی چند تصویری، روایت داستان[۱]، زمان، تکهتکهشدن و وجهۀ افراطی، ویژگیهای خاصی است که پینما را از هنرهای دیگر متمایز میکند. هنرمندی که پینما خلق میکند میتواند لحظۀ حال را در زمان به عقب و جلو ببرد. در تعریف پینما کنترل زمان در دستان هنرمند خالق آن است. او میتواند داستان را لحظه به لحظه تعریف کند، از بعضی لحظهها و صحنهها صرفنظر کند و یا اینکه نابود سازد و بالاخره هنرمند تصویرگر پینما میتواند کاری را انجام دهد که هیچ نقاشی پیش از او انجام نداده است: هیچگاه، هیچ نقاشی درگیر آغاز، پایان و توالی روایت داستان، آن هم تنها بهکمک تصویر نبوده است.
غلبۀ تصاویر بر نوشتار که در کنار هم موضوعی را روایت میکنند زمینۀ پیدایش بیان مسائل اجتماعی شد. پینما به عنوان یک رسانۀ جمعی از اوایل قرن ۱۹ با انتشار در پاورقی روزنامههای آمریکایی معرفی شد. این روزنامهها که ترکیبی از کلمات و تصاویر محبوب مردماند در «استریپ یکشنبه» و بعد در «استریپ روزانه» منتشر شدند و به سرعت در سراسر جهان گسترش یافتند. شرحوبیان ماجراها به زبان تصویر و بعضاً با استفاده از گفتگو به زمان مصر بازمیگردد. در پینما گفتگوها درون بالن نوشته میشود، برای غافلگیری از علامت تعجب و از برخی لغات مانند «بوووووووووووم و آاااااااااخ» برای بیان حالات یا ضربات استفاده میکنند.
حکایت افسانهای صدساله در پینما، شیوۀ بیان آنها، استفادۀ گسترده از عناصر متحرک و پرانرژی که از قدرت بیان بالایی برخوردار هستند، کاملاً با تعریف کلاسیکی که از مکتب اکسپرسیونیسم ارائه میشود انطباق دارد. اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی (۱۹۳۵-۱۹۱۰) سبکی است که هنرمند برای القای هیجانات خود از خطوط زمخت، رنگهای تند و تشویشبرانگیز استفاده میکند. شکل اعوجاجیافته و خارج از چهارچوب را با ژرفنمایی که دور از سامان منطقی است، ترکیب میکند و هر آنچه که آرامشبخش و چشمنواز است از صحنۀ کار خود بیرون میراند. اکسپرسیونیسم در پینما کاملاً وارد شده است در تناقضات میان آرزوهای انسانی و شیوۀ زندگی که از سوی تکنولوژی زمان بر او تحمیل می شود. از اینرو است که پینما میتواند در کنار دیگر محصولات ارتباطی جمعی که به طور روزانه به تفسیر زندگی آمریکایی بپردازند، جایی برای خود پیدا کند. در پینما هیچ اثری از جذابیت دیده نمیشود؛ پینما کاملاً فاقد زیبایی تزیینی بوده و تصاویر تنها کمک میکنند تا حالتی از ناخودآگاهی بیواسطگی به کلامها ببخشد. در این داستانها همه چیز دارای مفهوم است. متن همراه با تصویر ابهام موجود در آن را از بین میبرد. هیچگاه تصویر، خود متن و یا فقدان آن را شرح نمیدهد بلکه هر دو مکمل یکدیگر بوده و به کمک یکدیگر یک داستان کامل را تعریف میکنند.
مورخان فرهنگی، پینما در ایالات متحدۀ آمریکا را به چهار عصر تقسیم کردهاند:
عصر طلایی: (اواخر ۱۹۳۰ تا اوایل ۱۹۴۰) شاهد خلق ابرقهرمانهایی بودیم که دنیا را به تسخیر خود درآوردند. قهرمانهایی مانند: سوپرمن، بتمن، کاپیتان مارول و… که دنیا را نجات میدهند و مردم را از بدبختی و آوارگی میرهانند، آرامش را به جهان بازمی گردانند و البته مردم آنها را باور میکنند زیرا در آن زمان جنگ جهانی دوم در حال وقوع است و مردم نیازمند وجود یک منجی. اولین پینمای ابرقهرمانی «سوپرمن» بود و پرفروشترین «کاپیتان مارول» با ۴/۱ میلیون نسخه. بعد از جنگ جهانی و پس از انداختن بمب اتمی در سال ۱۹۴۵ فرم و محتوای کتابهای پینما عوض شد: قهرمانها با قدرتهای هستهای ظهور کردند، از جمله رعد اتمی و اتمن در فیلم و سریال «مرد اتمی در مقابل سوپرمن» و حیوانات خندهداری مانند موش اتمی و خرگوش اتمی. یک مورخ معتقد است این مخلوقات زیبا به کاهش ترس و خنثیکردن نگرانیهای مردم از چشمانداز جنگ هستهای کمک کرده است و فاجعۀ رخداده را با نسبت دادن این تکنولوژی به قهرمانهای منجی، برای آنها قدرت را تداعی میکرد.
عصر نقرهای: از سال ۱۹۵۶ آغاز شد. همان طور که جنگ جهانی دوم به پایان رسید محبوبیت ابرقهرمانها کاهش یافت و تنوعی دیگر از جنگ، جرم، جنایت و وحشت شکل گرفت و پینمای زیرزمینی خود را به جامعه نشان داد. اتهام ارتباط بین پینما با بزهکاری نوجوانان باعث گذاشتن یکسری قوانین برای ناشران شد؛ پس بالطبع آنها برای پرکردن جایخالیها شروع به معرفی ابرقهرمان کردند. و باز در اینجا به اکسپرسیونیسم برمیگردیم؛ اکسپرسیونیسم ریشه در تاریخ اقوام شمالی اروپا دارد. اقوامی که جنگلهای سیاه و متراکم شمالی را برای بهدستآوردن زمین مناسب برای کشاورزی و زندگی مسطح کردند و ترس از ناشناختههای همین جنگلهای متراکم بود که باعث ساختن افسانههای موجودات عجیب و خارقالعاده و خونآشامهایی شد که این اقوام تصور میکردند در دل تاریک این جنگلها وجود دارد و برخی از این اقوام به آمریکا مهاجرت کردند. در عصر نقرهای ما شاهد آثار تصویری و سینمایی از موجودات عجیب و غریب با قیافههای کریه، زمخت و غریزۀ خون آشامی هستیم، موجوداتی افسانهای و نفرین شده با قدرت ماورائی. آنها برای نابودی بشر و تسخیر جهان حمله میکنند. حال این ابرقهرمانها هستند که به جنگ با این موجودات میروند و دنیا را نجات میدهند.
عصر برنزی: (۱۹۸۵-۱۹۷۰) وجود تمام آداب ورسوم عصر نقرهای با ابرقهرمانهایش و بازگشت به عناصر تیرهتر و اجتماعی عصر طلایی اعم از مسائل واقعی از جمله مواد مخدر، اعتیاد به الکل و آلودگی محیط زیست. میتوان گفت جریان اصلی کتاب کمیک آمریکا در این دوره رقم میخورد.
عصر مدرن: ظهور فروشگاههای تخصصی پینما در سراسر شمال آمریکا در سال ۱۹۷۵٫ این فروشگاهها پناهگاهی برای پینما و حمایت از آن در انظار عمومی بود. داستانهای پینما سریال شدند؛ سریالی بس پیچیدهتر و طولانیتر از قبل. در سال ۱۹۸۰ با چاپ کتابهای «بتمن: شوالیۀ تاریکی بازمیگردد» و «واچمن» توسط شرکت پینمایی دی.سی. تأثیر عمیقی بر صنعت کتاب پینمای آمریکا گذاشت. تمایل به سمت تاریکی و پوچگرایی در تولیدات دی.سی. باعث شد این قبیل اندیشهها در داستانهای پینما رواج پیدا کند. در این دوره این شرکت کتابهایی با مضامین نسلکشی، جهشهای ژنتیکی و داستانهای تمثیلی از آزار و اذیت قومی و مذهبی و… به چاپ میرساند. در همین زمان جرقههای نابودی صنعت پینما زده شد. علاوه بر این دلایل حرص و طمع کلکسیونرها و محدود کردن این هنر، فروش کتابهای پینما را در اواسط سال ۱۹۹۰ به شدت کاهش داد.
سکانسی از پینما
اصل تداوم داستان یک فیلم در فضای خالی میان تصاویرآن نهفته است. این مسئله در مورد پینما هم صدق میکند. بهویژه در پینماهای اکشن و حادثهجویی. شیوۀ کادربندی و گزینش لحظههای برتر در روند داستان اساس کار کتاب های پینما را میسازد، در حالی که در سکانسهای خندهدار چنین اهمیتی احساس نمیشود.
در سینما، کمدینهایی چون چاپلین، کیتون و لانگدون از کادربندی خنثی در کار خود استفاده میکنند، در حالی که هنرمندی چون جری لوییس کارهای خندهدار خود را با استفاده از کادربندی و حرکت دوربین انجام میدهد. ترکیب تصنعی، فرمالیست، تخیلی و زیبایی ماندراک با عشقی ساده، در شکلی عامیانه، کاری آسان و شاید هم پیچیده است. کاملاً روشن است که شیوۀ نوشتن گفتگو بر روی هم در موریل از میلتون کانیف و چستر گلد اقتباس شده است.
در یک پینمای خوب خواننده باید بیشترین مشارکت فکری و ذهنی را با روایت داستان داشته باشد. تاریخنگاران هنر معاصر بارها به تأثیر پینما بر نقاشیهای سالهای شصت اشاره داشتهاند. در این میان ادعاهای مصرّانۀ پینما مبنی بر پرداختن به مسائل فلسفی در فرمهای ساده و پیشپاافتاده و همچنین توانایی خاص آن در توالی و انسجام بیان مواردی هستند که بیشتر مورد تأکید بودهاند.
منبع: آرتانیان
پینوشت: در این بازنشر چارچوب متن اصلی حفظ اما تغییراتی اعمال شده است.
[۱] Diégèse